"باد نوپای بهاری وزیدن گرفته بود، آن قدر تازه و باطراوت که گویا از مزرع خاطرات می گذشت نه از خیابان های تاریک و دلگیر. می وزید و بر بالای درختان زمزمه می کرد و عشقه هایی را که نمای ساختمان اصلی را پوشانده بود با خود این طرف و آن طرف می برد. باد با خودش نغمه های بسیار داشت، اما به گوش هر شنونده ای همان را می خواند که در قلبش بود."
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.