كتاب، حاوي دو قصه از زندگي دختري به نام بهاره است. در قصهي اول، قلقلي، توپ قرمزِ بهاره، به قصد تماشاي اطراف از بهاره دور ميشود. حيواناتي كه قلقلي را نميشناسند، هر كدام او را با شيئي ديگر اشتباه ميگيرند. قلقلي گرفتار ميشود و بهاره با نگراني به دنبال او ميگردد...
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.