"شهریار حس کرد توسط اشباح گوناگون احاطه شده. آنها هرلحظه او را بهسویی میکشند. به یاد حرف دوستش افتاد، "اینجا سرزمین اشباح است. تو نمیتوانی با آنها مقابله کنی!"
با توطئهی شهریار، منشی و یکی از همکارانش با شلیک گلوله همدیگر را میکشند. او خود را به محل درگیری میرساند. کف اتاق پر از خون است ولی از جنازهها اثری نیست...
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.