اسماعیل که مردی تهی دست است، همیشه کنار مسجد گدایی می کند. روزی امام حسن عسکری(ع) را می بیند و از ایشان کمک می خواهد. امام با اینکه می داند او واقعاً فقیر نیست،به او کمک می کند، ولی نکته ی مهمی را به او تذکر می دهد. اسماعیل سخنان امام را جدی نمی گیرد. اتفاقی رخ می دهد که او متوجه اهمیت سخنان امام می شود، ولی دیگر پشیمانی سودی ندارد.
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.