در روزگار خوش گذشته، فیلیپ با همکاری خواهر عزیز و بزرگترش، شهرهای مدل زیادی ساخته ولی خواهرش پس از ازدواج به سفر میرود و فیلیپ در خانهای غریبه، تحت سرپرستی پرستاری سنگدل و بدخلق، با خواهر ناتنی جدید و ناسازگارش تنها میماند. فیلیپ برای فرار از این فلاکت، شهری قشنگتر از همیشه میسازد ؛ شهری که از فرط قشنگی و زیبایی، واقعیت مییابد. او و خواهرش ناتنیاش به شکلی جادویی، به داخل شهر منتقل میشوند و میبینند که در محاصرهی نیروهایی خطرناک و قدرتمندند. آیا آن دو میتوانند باهم دوست شوند تا هم خود و هم شهر جادو را نجات دهند؟
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.