درباره خانواده ای است که در غیاب پدر مجبور به تغییر محل زندگی و تحمل دشواری های فقر می شوند. در بخشی از این کتاب می خوانیم: بچه های راه آهن، از اول بچه های راه آهن نبودند. حتی فکر نمی کنم که در مورد آن فکر می کردند یا چیز زیادی می دانستند. فقط این را می دانستند که راه آهن وسیله ای است برای رفتن به جاهای مختلف مثل نمایش شعبده بازیِ ماسکلین، فروشگاه های مواد غذایی، اجرای پانتومیم، باغ جانورشناسی یا سالن مدِ مادام توسو. آنها بچه هایی خیلی معمولی بودند که با پدر و مادرشان در یک خانه ویلایی در حومه شهر زندگی می کردند.
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.