مراسم عقدکنان دو جوان (گلاب و موسی) در منزل عروس و داماد برپاست. همه چیز برای عقدکنان آماده است. همه منتظرند که داماد از جبهه بیاید و سفره ی عقد را مزین تر کند. اما هرچه انتظار می کشند، از او خبری نمی شود. دلهره ها آغاز می شود و نگرانی ها بروز می کند. هیچ کس نمی داند داماد کجاست و چه بر سر او آمده است تا اینکه ماه ها بعد...
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.