"مثل دفعهی اول هیچکدام جرئت رفتن بهطرف دستگاه و شروع کار را نداشتند. صدرا زیرچشمی جای زخم روی سرِ آرمان را نگاه میکرد و آرمان سعی میکرد به خطری که دفعهی قبل از بیخ گوشش گذشته فکر نکند. ساعتش را نگاه کرد. ده دقیقه میشد که همانطور ایستاده دستگاه را نگاه میکردند. همهچیز مثل قبل بود، با این تفاوت که صدرا هم یک کلاه کاسکت داشت تا جایی میان دو زمان قرار بگیرد و مشکل اختلاف زمان را حل کند."
در آیندهای نزدیک دو نوجوان که پدرهایشان را در یک حادثهی عجیب از دست دادهاند به دنبال علت مرگ آنها از دستگاهی استفاده میکنند که به نظر میرسد برای انتقال انسان در زمان استفاده میشده اما گویا دستگاه کاربرد مهمتری در آیندهی بشر دارد...
امتیاز 0 نفر
برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.